حَرفى بِزَن چیزى بِگو کین بُغض در مَن بِشکَنَد...

ساخت وبلاگ
یعنی الان شاده بی من ؟ :'(
توی چشمای یک نفر دیگه زل میزنه و لبخند روی لبهاش میاد؟
یک نفر دیگه بهش زل میزنه و موذب میشه و میگه چیه و اون بهش میگه هیچی فقط میخوام نگاهت کنم ؟...

+کمتر ازش مینویسم ، حتی توی وبلاگ جدیدم اما به این معنی نیست که دوسش ندارم ، نه ... فقط نا امید تر از همیشم ...

نمیخوام مثل اون باشم ، میخوام اینقدر مرد باشم که به همه ی آرزوهایی که 2 نفری داشتیم هم برسم. تنهایی.. حتی اگه باعث درد بیشتر بشه ...

من هیچوقت از قصد اذیتش نکردم ، میگفت یاد گرفتی چطور اذیتم کنی ، نه من همچین آدمی نبودم ، من نمیدونستم کجای کارم میلنگه و اون میدونست و بهم نمیگفت . آخرش هم رفت چون نمیدونستم ...
اما اون از قصد اینطوری کرد ؟ یا اختیار خودش نبود ؟میشه اینطوری فکرکرد اصلا .... ؟



ادامه مطلب
توکل به خدا:)...
ما را در سایت توکل به خدا:) دنبال می کنید

برچسب : بِشکَنَد, نویسنده : 8harema3 بازدید : 218 تاريخ : يکشنبه 28 آبان 1396 ساعت: 22:57