چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۴۰ ق.ظ
خیلی دوسداشتم ازش بنویسم از اتفاقی که 5 شنبه 2 مرداد افتاد اما خب بنویسم ازش که چی؟آره هفته بعد میشه یک ماه
... ولی نمیخوام بهش اشاره کنم اصلا ، ولی چیزی که مهم بود خود این روز و اتفاقش نبود ، اتفاقاتی بود که قبلش رقم خورده بود .
وقتی برمیگردم و بعضی از اشتباه های زندگیم رو میبینم حتی نمیتونم باورشون کنم که من بودم که انجامشون دادم ، میگم چقدر بی عقل بودی، چقدر احمق .. آخه مگه میشه؟درسته همیشه تنها من مقصر نبودم ولی قبول دارم بی تقصیرم نبودم !
فک میکنم و باخودم میگم حالا کِ شده ! شده و نتیجش شد اتفاقی که 2مرداد افتاد و مطمئنم اگر 2باره موقعیتش جور بشه طور دیگه ای رفتار میکنم...
و چیزی این وسط داره منو عذاب میده قضاوت های نارواس(من اینطوری فک میکنم)!
ی نفر ممکنه شمارو چند سال بشناسه ، بهتون اعتماد داشته باشه ... چرا باید شمارو با چند بار اشتباه قضاوت کنه؟ نمیتونم تحملش کنم و اینه که شده مایه ی فراموش نشدن این عذاب وجدان..
کاش حداقل منو با همون چند سال شناختی که دارن قضاوت کنن نه اون لحظاتی که من "من" نبودم.
- ۰ ۰
- چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۴۰ ق.ظ
توکل به خدا:)...
ما را در سایت توکل به خدا:) دنبال می کنید
برچسب : انگیزد,خاطر,حزین,باشدیک,نکته,ازین,معنی,گفتیم,همین,باشدپایان, نویسنده : 8harema3 بازدید : 215 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 14:31